به گزارش قدس آنلاین: دین و اخلاق از جمله پرجاذبهترین و در عین حال لغزندهترین مباحثی است که سابقهای به طول طرح اندیشههای دینی و فلسفی دارد. در طول تاریخ، فیلسوفان ازیکسو و دینداران از سوی دیگر، همواره خود را با این پرسش جدی روبهرو میدیدند که در رابطه دین و اخلاق، اصالت با دین است یا اخلاق. آیا دین منشأ اخلاق است یا اخلاق سرچشمة دین است؟ آیا غایتها و اهداف اخلاقی همان اهداف و غایتهای دینی هستند؟
برای یافتن پاسخهایی برای این پرسشها با حجتالاسلام دکتر حسن بوسلیکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و عضو پژوهشکده اخلاق و معنویت به گفتوگو پرداختیم.
نگاهی به رابطه دین و اخلاق
حجتالاسلام دکتر بوسلیکی در ابتدا با بیان اینکه دین و اخلاق ابعاد و نسبت بسیار پیچیده و گستردهای دارند، میگوید: از دو ناحیه میتوانیم درباره این نسبت صحبت کنیم. مورد اول، نیاز اخلاق به دین است. باید ببینیم که آیا اخلاق به دین وابسته است یا نه و دیگر نیاز دین به اخلاق است. ما در بخش هم باید بررسی کنیم که آیا دین به اخلاق نیاز دارد یا نه؟ برای پاسخ به این پرسشها به دو صورت میشود اقدام کرد. گاهی به پوسته لایه معرفتی دو مفهوم ذکر شده توجه کرده و گاه دیگر به این میاندیشیم که آیا انسانها در دینداریشان به اخلاق نیاز دارند یا نه؟ از طرف دیگر آیا در اخلاقمداری به دین نیاز دارند یا نه؟
او درباره وابستگی اخلاق به دین توضیح میدهد: اقسام چهارگانه وابستگی معمولاً وابستگی مفهومشناسی یا معنا شناختی، وابستگی وجودشناختی، وابستگی معرفتشناختی و وابستگی روانشناختی هستند. وابستگی معناشناختی یعنی اینکه اصلاً مفاهیم اخلاقی به مفاهیم دینی گره خوردهاند مثلاً وقتی میگوییم راستگویی خوب است، واژه خوب در این جمله یعنی مورد امر و رضای خدا قرار گرفته و در اصل واژه خوب به معنی مورد رضای خداوند بودن است و معنای دیگری ندارد. وابستگی وجودشناختی به این معنا است که به وجود آمدن خوبی و بدی برای افعال، وابسته به دین است به طور نمونه راستگویی و دروغگویی به خودی خود خنثی هستند و وقتی که خداوند به راستگویی امر میکند، راستگویی خوب میشود. وابستگی معرفتشناختی نیز یعنی شناخت خوبها و بدها وابسته به دین است یعنی من اگر روزی بخواهم بشناسم که چه کاری خوب و چه کاری بد است؟ ممکن است که متوجه بشوم هر کاری به خودی خود خوب یا بد است و وابسته به امر خداوند نیست اما من برای شناسایی خوبها و بدها نیازمند راهنمایی دین هستم یعنی تا وقتی که خداوند نگوید فلان کار خوب است، من نمیتوانم کار خوب را تشخیص بدهم.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه میدهد: وابستگی روانشناختی نیز به این اشاره دارد که انسانها برای عمل کردن به اخلاقیات، نیاز به دین دارند یعنی اگر انسان به سعادت یا شقاوت اخروی خودش توجه نکند، انگیزهای برای عمل به اخلاق پیدا نمیکند. بحث انگیزش یکی از مهمترین ابعاد روانشناختی است. دین به ما انگیزه انجام رفتار اخلاقی را میدهد و این کاملا درست است اما اینکه بدون دین نمیتوان زندگی اخلاقی کرد، چندان درست نیست. به عبارت دیگر، دین یکی از منابع انگیزش اخلاقی انسان است ولی تنها منبع نیست لذا ما میتوانیم انسانهای بیدینی را ببینیم که اخلاقی، فداکارانه و ایثارگرایانه رفتار میکنند. آنها گاهی جان خودشان را برای خدمت کردن به دیگران به خطر میاندازند. پس اخلاق از جنبه روانشناختی نیازمند دین نیست یعنی اگر دین نباشد، ممکن است که اخلاق باشد.
وابستگی دین و اخلاق
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی عنوان میکند: در مواردی برای تشخیص خوبها و بدها به دین نیاز داریم. ما بعضی از کلیات معارف همچون خوب بودن راستگویی و امانتداری را بدون گفتن دین هم میفهمیم اما در خصوص برخی از مصادیق جزیی نیازمند گفتن دین هستیم. در جنبه انگیزشی هم اعتقاد دارم که دین یکی از منابع غنی انگیزش اخلاقی هست ولی تنها منبع نیست.
او با اشاره به وابستگی دین به اخلاق تشریح میکند: پذیرش دین یعنی اعتبار پیام دین وابسته به اخلاق است یعنی اگر اخلاق بیاعتبار باشد، هرگز به لحاظ عقلی و فکری نمیتوانیم پیام یک مدعی نبوت را قبول کنیم. به طور نمونه میگوییم صداقت، خوب و دروغگویی و گمراه کردن انسانها بد است. اگر این گزارهها را قبول نداشته باشم و آنها را معتبرم نشمرم، حتی اگر به وجود خداوند هم اعتقاد داشته باشم، نمیتوانم به فرد خاصی که میگوید پیامبر خداست، اعتماد کنم. این یعنی اگر اخلاق قبل از دین و به صورت پیشادینی معتبر نباشد، پذیرش پیام یک مدعی نبوت ممکن نخواهد بود.
این پژوهشگر حوزه اخلاق اظهار میکند: نکته دیگر این است که تحقق بخشی از اهداف دین وابسته به این است که ما اخلاق را معتبر بشماریم. به طور مثال اگر من به صورت پیشادینی نپذیرفته باشم که اطاعت از خدا واجب است، چگونه میتوانم از دستورات خدا اطاعت کنم؟ حتی اگر خود خدا هم در قرآن به من بگوید که از خداوند اطاعت بکن، به اصطلاح فلسفی دور یا تسلسل پیش میآید و هر آنچه که باید تحقق پیدا کند، محقق نمیشود. اگر اطاعت از خدا یک امر اخلاقی پیشادینی نباشد، نمیتواند اعتبار دروندینی هم داشته باشد. واقعیت این است که قبل از آنکه با احکام دین آشنا شوم، باید از نظر اخلاقی پذیرفته باشم که اطاعت از امر خدا واجب است و اگر این گزاره را نپذیرفته باشم، هیچ کسی با هیچ دلیل نقلی و دینی نمیتواند به من ثابت کند که باید امر خداوند را اطاعت کنم.
پذیرش دین نیازمند اخلاق است
دکتر بوسلیکی عنوان میکند: طبق آنچه گفته شد دین در مراحل پذیرش و اجرا به اخلاق نیاز دارد. به عبارت دیگر دینداری باید بر اخلاق فطری مبتنی باشد زیرا اگر بر اخلاق بنا نشود، هیچ مبنای دیگری نخواهد داشت. به همین دلیل نمیتوانیم حتی در فهم دین هم اخلاق را کنار بگذاریم یعنی نمیتوانیم پس از پذیرش دین، تشخیصهای عقلی و فکری خودمان را کنار بگذاریم و همه چیز را بر مبنای دین بسنجیم. قبل از هر چیز ادعای سنجش همه چیز بر مبنای دین، با متن خود دین سازگار نیست زیرا من وقتی به سراغ پیام دین میروم، میبینم خداوند در قرآن که پیام مستقیم اوست، پیام پیامبران و انبیا را معتبر کرده و میفرماید که از پیامبر اطاعت کنید.
او یادآور میشود: طبق آنچه در آیه هفت سوره حشر آمده، خواستههای خدا فقط آن چیزی نیست که در قرآن آمده است. خواستههای خدا در بیان پیامبر و اهل بیت(ع) نیز آمدهاند. سپس با مراجعه به بیانات قرآن، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) متوجه میشویم که بخشی از خواستههای خداوند در عقل ما آمده یعنی خداوند متعال فهم عقلی ما را معتبر کرده است و بخشی از فهم عقلی ما، همین اخلاقیات فطری است به عبارت دیگر همانطور که خداوند متعال بیانات اهل بیت را در حق ما معتبر کرده و به آن حجت بخشیده، به فهم عقلی و اخلاقی ما هم اعتبار بخشیده است. حتی در روایتی به دو حجت باطنی و ظاهری اشاره شده است. حجت ظاهری انبیا و ائمه(ع) هستند اما حجت باطنی عقل است یعنی همانطور که پیام انبیا(ع) معتبر است، یافتههای عقلی هم معتبر هستند وخداوند در روز قیامت کسی را که به یافتههای عقلیاش بیتوجهی کرده است، مواخذه میکند. لذا ما وقتی به سراغ خود دین میرویم، متوجه میشویم که دین ما را از فهم عقلی معاف نکرده است. دین از ما نخواسته است که صرفاً از بیانات خداوند، پیامبران و ائمه(ع) اطاعت بکنیم و فهم عقلیمان را کنار بگذاریم پس ما حتی در عمل به محتوای دین هم نمیتوانیم اخلاق را کنار بگذاریم، فهم عقلیمان را تعطیل بکنیم و فقط به سراغ نقل برویم.
کمال نهایی انسان شدن فراتر از اخلاق است
این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این سوال که با توجه به آنکه ما در برخی از مواقع در فهم عقلی و اخلاقیمان اشتباه و خطا میکنیم، آیا باز هم فهم عقلی ما معتبر است، میگوید: فهم عقلی و اخلاقی ما باز هم معتبر است زیرا خداوند زمانی که میخواست عقل را معتبر کند، میدانست که ممکن است انسانها در برخی از مواقع اشتباه کنند و با وجود این فهم عقلی ما را معتبر کرده است. مگر ما در فهم بیانات و ادله نقلی اشتباه و خطا نمیکنیم؟ مگر اختلاف نظر وجود ندارد؟ با وجود همه اینها فهم نقلی معتبر هستند. یعنی اینکه ما در فهم یک منبع خطا میکنیم، به این معنا نیست که آن منبع از اعتبار میافتد. لذا هم اخلاق به دین نیاز دارد و هم دین به اخلاق نیاز دارد.
او ادامه میدهد: شما در بخشی از سوالتان پرسیدید که آیات غایات اخلاقی، همان غایات دین هستند؟ به نظر من این دو کاملاً با هم منطبق نیستند یعنی بخشی از اهداف دین، اهداف اخلاقی است و اهداف اخلاقی، همه اهداف دین نیستند. دین اهداف بالاتر از این هم دارد. به عبارت دیگر کمال نهایی انسان شامل اخلاق هم هست ولی محدود به اخلاق نیست و فراتر از آن است. دین هیچ وقت از اخلاق فرا روی نمیکند یعنی پیام دین، پیام ماورای اخلاق نیست بلکه اخلاق ماورایی است یعنی دین میخواهد اخلاق را ارتقا بدهد و نمیخواهد از اخلاق عبور کند و آن را بیاعتبار کند.
دکتر بوسلیکی در پایان تصریح میکند: برخلاف آنچه برخی از آقایان در رسانه مطرح میکنند که هدف دین، اخلاق نیست. باید اخلاق را کنار گذاشت و تقوا را جانشین آن کرد، معتقدم تقوا شامل اخلاق هم هست. به بیان دیگر دین آمده است که اخلاق را ارتقا بدهد و آن را کامل کند. به اعتقاد ما تشکر و قدردانی از کسی که به ما لطف میکند، یک وظیفه اخلاقی است. دین آمده است پروردگار متعالی را که نعمتهای گسترده و بیچشمداشتی را به انسانها داده، به ما نشان بدهد و شکرگزاریمان را متوجه خدا هم بکند یعنی ما دارای فضیلت شکر در قبال خداوند متعال هم میشویم.
نظر شما